
شهید غلامحسین افشردی(حسن باقری)به روایت همسر:
....از نظر زمانی کم بود، ولی از لحاظ کیفیت ارزش بالایی داشت. بارها شد که من ده روز ایشان را نمی دیدم. مخصوصا وقتی
عملیاتی صورت می گرفت این زمان بیشتر می شد و تا روزیکه جبهه ها استقرار و ثبات پیدا نمی کرد به خانه نمی آمد. آن هم
حدود سه یا چهار ساعت. در همین ساعتهای کم آن قدر برخوردش مهربانانه و سنجیده بود که بعد از رفتن او احساس می کردم
اگر یک ماه دیگر هم نیاید همین توان معنوی برایم کافی است. وقتی می آمد چشمهایش از فرط کار و بیخوابی سرخ بود و از
خستگی صدایش به زحمت در می آمد. همه اش تلاش بود. لحظه ای آرام و قرار نداشت. اما با آن همه خستگی وقتی پایش به
خانه می رسید با حوصله می نشست و با من صحبت می کرد. قدردان بود. تقید او به مطالعه برای من بسیار عزیز بود. حتی
بعضی از کتابهایی که خوانده بود به من توصیه می کرد بخوانم، چون فرصت داشتم. از طرف دیگر او به زبان عربی تسلط داشت
و متون خوبی برای مطالعه انتخاب